چرا از دین پیروی می کنیم؟
چرا از دین پیروی می کنیم؟
|
||
برای هر انسانی مخصوصا انسان متجدد که برای هر چیز طالب دلیل است و به زعم خود چیزی را بدون دلیل نمیپذیرد و میخواهد زندگی اش را به صورت عقلانی سامان دهد، این پرسش جای طرح شدن دارد که به چه دلیل از راههای غیر متعارف معرفت، یعنی چیزی که اصطلاحا به وحی نامبردار است، پیروی کنیم. مسئولیت معرفتی انسان نیز مقتضایش مدلل بودن رفتار و پندار اوست وقتی این پیروی را ریشه یابی میکنیم، با تامل در حقیقت آن در مییابیم که راز آن در این نهفته است که درسلسله طولی سرانجام به اطاعت از خداوند منتهی میشود. در برخی موارد حتا به صراحت اطاعت از انبیا و دین، اطاعت از خدا شمرده شده است: من یطع الرسول فقد أطاع الله ومن تولى فما أرسلناک علیهم حفیظا (نساء/80).
یکی از مهم ترین نکات مطرح در این باب این است که پاسخ مثبت دادن به ندای انبیای الاهی در قرآن کریم موجب حیات آدمی معرفی شده است: یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله وللرسول إذا دعاکم لما یحییکم(انفال/24 ) روشن است که مرگ و حیات انسانی مراتب مختلف دارد. حیات اصلی انسانی، مرتبه حیات معنوی اوست که بدون آن زندگی مادی ارزشی نخواهد داشت. زندگی انسانی وقتی ارزشمند است که توام با لذات معنوی باشد و لذات معنوی نیز در پرتو شناخت درست و معقول حاصل شدنی است. مهم ترین منبع تامین کننده این حیات مبارک به دلیل کاستیهای منابع و طرق معرفتی متعارف انسان، وحی به شمار میآید.از این رو انسانی که از نعمت هدایت و شناخت درست محروم باشد، به لحاظ معنوی مرده است. هم به لحاظ عقلی لذات ناشی از شناخت درست و معقول کامل تر است[1]و هم از منظر دینی زندگی انسانی اگر تابع لذات حسی باشد، تفاوتی با زندگی سایر حیوانات نمیکند، بلکه بد تر از آن خواهد بود. لقد ذرأنا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم آذان لا یسمعون بها، اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون( الاعراف/ 179)؛ لذا انسان برای آن که بخواهد از غفلت برون آید و از مرگ معنوی به حیات طیبه داخل شود لاجرم باید از خدا و رسول اطاعت نماید و دعوت شان را استجابت نماید. تجلی عینی اطاعت از ایشان، پیروی از آموزههایی است که برای انسانها در راستای رهایی از مرگ معنوی هدیه شده است.
یاد آور شدیم که دلیل اصلی ضرورت اطاعت از ایشان در حقیقت بازگشت آن به اطاعت از خداوند است. لذا هر دلیلی که برای اطاعت از خداوند وجود داشته باشد، بالعرض به فرمانبری از پیامبران و ادیان نیز امتداد مییابد. دلیل اصلی اطاعت از خدا و رسول سر انجام به نقص وجودی و کاستی های منابع و طرق معرفتی انسان ارجاع مییابد. انسانی که با ابزارهای متعارفِ معرفت نتواند معمای آفرینش را حل کند و زندگی اش را معنا دار سازد، یا به تعبیر برخی از فیلسوفان نتواند زندگی اجتماعی اش را به نیکی سامان دهد، یا به تعبیر برخی دیگر رابطه افعال اختیاری و نتایج آن و نقش افعال اختیاری در سرنوشت خود و دست یابی به کمال و دوری از شقاوت را دریابد، چارهی جز آن ندارد که به طرق غیر متعارف و البته معقول معرفت که اصطلاحا نامبردار به وحی یا دین است دل سپارد. چون منبع وحی، یعنی خداوند کسی است که بالذات از علم، قدرت و حکمت برخوردار است، و حاملان وحی، یعنی انبیای الاهی بالعرض چنین اوصافی دارند. وقتی این اوصاف در کنار هم نهاده شوند این نتیجه حاصل میشود که از منبع این طریق معرفتی بالذات و از حامل آن به صورت بالعرض باید اطاعت کرد. با این اطاعت است که انسان به تعبیر قرآن کریم به آبشخور حیات وصل میشود و از مرگ معنوی رهایی مییابد؛ لذا در تحلیل حقیقت اطاعت از آموزههای دینی به این نکته دست مییابیم که این اطاعت، نه یک فرمانبری نا معقول، بلکه مبتنی بر ادله متقن عقلانی است، کاستی های وجودی، محدودیت منابع معرفتی، معنا دهی به زندگی، دست یابی به حیات طیبه همگی ضرورت پیروی از آموزههای دینی را طالب اند. |